952 .

بسم الله البصير

خانم سن و سال دارِ درونم چايي تازه دمشو بُرده و نشسته گوشه أمن خاطرَم و سعي ميكنه يادش بمونه اگه هيچ جايِ تا حالا اومده رو وانمونده ، بعد ازينشم جاي دلواپسي اي نيس .. دختركي اما دورتر هنوزم گاهي نگراني و حالِ اضطرار از خود بي خودش ميكنه .. هنوز انگار بزرگ شدنش دوره و دير .. انگار مونده تا يادش بمونه كسي قبل ترا ، تمام راهِ اومده و هنوز نرفته رو سپرده بود دست رحمت خودش كه گفته بود " اُفوض أمري الي الله إن الله بصير بالعباد "

+ پتويي كه مشغول بافتش بودم :) پتوي مسافرتي اي رو كه قبلنا بهم هديه داده بودن ، آستر كردم و موتيفاي بافتني رو بعد از بهم وصل كردن ، وسطش دوختم :) عكسي كه بهتر نشونش ميده --» اينجـــــــآ

سنجاق بشهـ بهـ: فقط تو رو دارم خدا, اللهم لک الحمد حمد الشاکرین, شکرت شکرت شکرت

+نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 18:53  توسط پُرچِنهـ هه  |