روز دوم ، مسابقات به علت برودت هوا کنسل شد . بعد اون بین همکارا شاکی شده بودن که چرا آمـ.وزش و پـ.رورش نامه نداده از مسئولینمون محترمانه درخواست نیرو بده . من ؟ به نظرم نیازی به نامه نبود . کاری رو شخصی قبول کرده بودم اونم با قید " ان شاالله اگه بتونم و کلاس نداشته باشم " . دیگه نامه زدن و قبول درخواست از طرف مسئولین و این چیزا رو دخالت توو مسائل شخصیم میدونم ! چون به عنوان نیروی آزاد رفته بودم ، نه چون مُدرّسم
بعد هی از خواهرم میپرسیدم " چی شد زمان مسابقات ؟ " و جواب شنیدم " هنوز خبری نیس " . خبری بوده در اصل به ماها اطلاع نداده بودن ! همکارمم که بهشون گفته که خانما خبر ندارن بهشون اطلاع بدین زمانو ، گویا باهاش بد رفتاری کردن که " دیر نمیشه هنوز و خبر میدیم ، حالا سرمون شلوغه ! "
دو روز قبل ، ساعت هفت و خورده ای صبح ، استادم تماس گرفتن که فلانی - از مسئولین آمـ.وزش و پـ.رورش - تماس گرفته که " پرچنهـ کجاست مگه نمیاد ؟ " بعد اصرار که " حالا بیا برو .. ازشونم محترمانه گله کن که چرا نامه ندادن "
من ؟ نه تنها به استادم پشت گوشی گفتم نمیرم ! که یه ربعی بعدتر که فرستادن دنبالم که آره " ما چارشنبه زنگ زدیم محل کارتون و نامه هم زدیم براشون و ببخشید که شماره از خودتون نداشتیم و حالا اومدیم دنبالتون " هم ، نعِ محکمی گفتم و نرفتم !
مغرورم ؟ البته که رگه هایی ازشو دارم اما چیزی که باعث شد نرم ، بی برنامگیشون بود . منی که جز نیروهاشون نیستم که از خبرا اطلاع داشته باشم و دارم آزاد و بی مزد و منت میرم ، حداقل احترام گذاشتن اینه بهم خبر بدن ، نداشتن شماره مو ؟ به همون استادی که توپیدن ، به خواهرم که ازش شماره داشتن ، سخت بود پیام بدن ، بی که اسمی ازم ببرن ، فقط زمان مسابقه رو بگن ؟ نامه ای هم که داده بود همون صبحی رسیده بود دست استادم ! همون روزی که میان دنبالم و فکر نمیکنن زندگی دارم و شاید اون روزم شلوغ باشه !
روش زندگیم اینه ، یا جواب احترام گذاشتنمو با احترام میدی ، یا به سلامت ! استثنا هم نداره . حالا امروز نامه زدن و کلی از مسئولینمون تشکر و امتنان که دستتون درد نکنه و فلان .. منی که میشناسمشون البته خوب میدونم گلوشون به هر حال پیش نیروهای ما گیره ! و إلّا فکن تشکر ؟
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 139