+113 .

ساخت وبلاگ

امکانات وب

بسم الله

بین کلاسا رفتم بیرون بابت خرید و کارای شخصیم . با سر پایین از کنار دو تا خانم رد می شدم و دور نشده بودیم از هم که اسممو شنیدم ! .. " عین " .. مثه صدا کردنِ آشنایی قدیمی ، همونقد صمیمی ، همونقد پر خاطره .. برگشتم سمت صدا .. خداااااااااااااااااای من .. انگار خلع سلاح شده باشم . با شونه‌هایی که فرو افتاد و دلی که شروع کرد به لرزیدن .. میشه مگه ؟ بعد این همه سااااااااااااال و صدا کردنم با اسم کوچیک ! برای بیست و دو سال قبله و هنوز با اسم کوچیک ، بلدنم و می شناسنم ! معلم که باشی بعید نیس ازت به جا آوردن و به خاطر سپردن بچه‌هات . شنیده بودم اما فراموشی گرفتن .. یا راست بود یا شایعه اما بُهت صدایی که گفته بود " عین " تموم طول روز ، دلمو لرزوند و هواییم کرد

گفته بودن " خودم می‌شم دوستت " .. و من خیلی سال رنج کشیدم

789 ....
ما را در سایت 789 . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 28 آذر 1397 ساعت: 5:08