بسم الله الحکیم
خالهها سن و سالدار ، کمر خم شده ، دخترخالهها توی سن میانسالی . برمیگردی و عقبی نمیبینی . گذشته یه جوری گذشته و رفته انگار نبوده باشه اصلا . خودم ؟ دیگه از موهای سفیدی که همهجارو گرفته ، از لای لباسا و روی فرش و توی مشت نینوئه ، چی شاهدتر ؟ بگذره که خوبه ، چطوری بگذره رو چکارش کنیم ؟
دو تا از خالههام مرگ جَوون دیدن . خاله سومی دوبار جوون از دست دادن . هم شوهرشون که بیست و سه چار ساله بودن و هم مِیتی ، پسرخالهم که سی و اندیش به چل نرسید هیچوخ . نگاه میکنی و میبینی بدتر از عزیزی که رفته و برگشتنی نیس چه غمی میتونه کمین کنه بلکن گوشهای خفتت کرده باشه ؟ نگاه میکنی و میبینی زندگی با درد و رفتن عزیز و تنها موندنم ادامه داره باز
بگذره که خوبه ، چطوری بگذره رو چکارش کنیم ؟ غیر اینکه نگاه از خودت ، انتخاب از خودت ، زندگیت دست خودت ؟ زندگیت دست خودت و انتخابت و نگاهت :)
789 ....برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 138