بسم الله
امشب که سر سفره شام یهو یادش افتاده بودم و تعجب که چرا باید یادش بیفتم ؟ .. و چی ؟ بوی ریحونِ لای لقمهم که توی سرم پیچید ، دوزاریه افتاد :) موقعی که داشتم صفحه اون خانمهرو میدیدم ، همزمان در حال خوردن سالاد گوجه با تیکههای ریحون بودم
این سالا بوها بیشتر به سمت خودشون کشوندنم و طعمها با دقت بیشتری چشیده شدن و رنگا قشنگتر به چش اومدن . آدما بودار شدن و بوها نماد شد و خاطرهها لای رنگ و نور و بو و طعم ، لولیدن و پررنگ شدن عین برقی که یهو توو دل تاریکی زده باشه و بعدتر داشتم فک میکردم صاحب این بو کی میتونه باشه ؟
گاهی حتی وسط یادآوری آدمش ، بهت و شوک و حیرت چند ثانیهای میخکوبم میکنه .. یعنی چی ممکنه پشت این یادآوریهای بودار باشه ؟
جالبه برام حسش :)
789 ....برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 114