بسم الله
میدونس توی اتاقم اومده بود و میزد به در و صدام میکرد .. یه کم که گذش خسته شد از در زدن اما نرفت و موند پشت در .. نشسته بود منتظر و هرازگاهی به زبون خودش صدام میکرد :)
من اینور از زیر در نگاش میکردم و دلم آب میشد که نمیشه درو وا کنم .. میاد توو ، موقع دَس گذاشتن روی وسایلا و بلند شدن ، سُر میخوره و به پشت سر میخوره زمین .. گومب ! دلم از زمین خوردنش بیشتر آب میشه چون
دستمو دراز کردم از زیر در .. دید دستمو .. دستشو دراز کرد که بگیرهتش :)
میدونی ؟ من نه خدام و نه ارحم الراحمین . صدام که میکنه دلم آب میشه .. نمیشه ولی باز کنم همیشه درو .. میدونی ؟ من نه خدام و نه ارحم الراحمین
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 124