بسم الله
مدارکشو آورده بود براش اسکن کنم ، ازش خواستم مدارکو ببره پیش همکارم ، اسکنر ندارم چون .. اتاق همکارم شلوغ بود .. برگشته بود بعدتر که " میشه خودتون اسکن کنین ، نمیخوام دوستام ببینن مدارکو " .. بیهوا پرسیده بودم " چرا ؟ " و جواب شنیده بودم " دخترم ، فرزندخوندهس نمیخوام بچهها بدونن "
هنوز ذهنم مشغوله به جسارتِ پذیرش چیزی که هس .. به کنار اومدن با انتخابی که کردی .. یا حتی اجباری که نخواستی و بوده ! به عقب زدن ترس .. به محکم واستادن بیکه خم شده باشه پشتی
این روزا محکم خیره میشم توو چشِ زنِ ناتوان درونم و محکمتر خطابش میکنم " بپذیر و رد شو از غیرش .. از قضاوت ، از نگاهِ معنیدار ، از پچ پچ .. بپذیر و باور کن بیاهمیتی غیرشو .. محکم باش .. خیلی محکمتر "
تو بعدِ نترسیدن ، بعدِ از نو متولد شدن ، آزاد شدهای
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 129