بسم الله
توی بعضی موقعیتا وضعیت آدم معلوم نیس .. با خودش یا با اون اتفاقه .. الان اینی که اتفاق افتاد خوب بود ؟ این الان تمجیده ؟ ممکنه تهدید باشه ؟ باید شکر کرد بابتش خدارو یا ترسید و پناه برد بهش ؟
پناهو که علی ای حال باید بهش برد ، ولی بلاتکلیفیای که ندونی از رضایتشه یا قراره شر باشه ، آدمو معلق و آویزون نگهمیداره بین زمین و آسمون و چکار کنم حالا خدا ؟!
امروز اگه نگم قلبم داشت متلاشی میشد اما حالم دست خودمو دلم نبود .. نکن باهام اینجوری ، نباش اینجوری جباری که گمان نمیره بهت تا این حدشو .. التماس میکنمت نگهداریمو بذاری بس بشه این اتفاق .. خوب بود و دیگه بسه ، ممنونم از افتادنش .. ممنونترم که بخوای تموم شه دیگه
نخوردم گول این یکیرو تا الان و هوا برم نداشته .. شاد نشدم از اتفاق افتادنش و حسم حس رضایت نیس .. قلبم ولی میسوزه و فک میکنم به هولناکی لحظهای که رحمِت نگه نداره پرده سَتاریتو ، پرده رازداریتو .. نذار عقببره علی
علی خوندمت هر وقت که حالم به اضطرار رسید و استیصال .. علی میخونمت الان و حالا .. رحم کن به حال ما .. رحم کن به حالِ بزرگ نشده از حرف مردم و کوچیک بوده درگاهتو .. رحم کن به ما علی .. رحم تو دوستداشتنیتره
789 ....برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 108