بسم الله
هفته قبل مثه دیروز توی جلسهای که طولانیَم شد استادی که کارشون نقد و بررسی کار تحقیقیم بود ، از جسارتم گفته بودن و شجاعت انجام یه کار چالشی ، بعدش ؟ نوبت نقد کردن بود . استفاده از عبارت " اعصابم خورد شد " تیر خلاصی بود که میگف نشده کارت اونجوری که باید .. من ؟ معلومه که سر صبر و با آرامش به حرفاشون گوش داده و یادداشت برداشته بودم .. الان حداقل توان پذیرش حقو اونقدی دارم که بدونم استاد فلانی که اسم و رسمی دارن و شاگرد شهید صدر ! * بودن وقتی نشستن و سه بار متنو خوندن ، قرار نیس نقدشون ، تخریب هیکل من باشه .. میخوان بفهمم که قدمای بزرگو یهباره نمیشه برداش .. فهمیدم و پذیرفتم :)
حالا ؟ ازون روز تماس و تقدیر و چی ؟ عمومی کردن خبرِ تحقیقی که اولین بار در مجموعه بزرگ خودمون به عربی ارائه شده .. ممکنه رگ قلبم پاره شه وقتی فک میکنم چقد باید حواسم باشه این تقدیرا ، یه قضاوته مثه همه قضاوتای دیگه .. گاهی له و گاهی علیه !
باید به تو پناه ، نه .. دخیل بست که ول نکنی یه وخ هیچ دستیرو از سرِ گمشه به حال خودش
* کسی هس که ندونه شهیدو چقد دوس دارم ؟ شوق .. شوق .. شوق دارم از شنیدن اسمشون حتی
789 ....برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 110