بسم الله
از مسئلهای ناراحتم و سخت لازم دارم با یکی حرف بزنم و ؟ الان دقیقا از همون زماناس که دوس داری به حرفات گوش بده فقط .. بدون قضاوت و سؤال و جواب و پیچوندن مسئله که " حالا بیا بگو چی شده و فلان ! " . این حال و زیاد دیدم و درک کردم توی جوونترای دور و ورم . میخوان حرف بزنن و نمیخوان چیز اضافهای بشنون . در نهایت حرفای طرف مقابلم به هیچ جای عالم نگرفتن :)
اونقد بزرگ ، صبور ، روح بزرگ ، شما فلانی ، شما بیساری که دیگرون میگن و اعتقاد دارن که اینجوری هستم / باید باشمم نیستم . بهم توهین شده ، قلبم عمیق شکسته ، کنار گذاشته شدم ، فراموش شدم ، دروغ شنیدم و حالا عذاااااب پشت عذاب که " چرا برگشتی از اول ؟ .. ع ! چرا برگشتی ؟ "
این منم ! یه به عقب بربگرد ! یه از اول عذاب بکش .. یه نفر که یاد گرفته وفادار باشه و حالا ؟ دقیقا نمیتونم توصیف کنم جواب وفادار بودنم ، صداقتی که خرج کردم و مِهری که اینجاس ، وسط قفسه سینه رو چطوری و با چه درصدی از خورد شدن گرفتم
میدونی ؟ از توقع نمیاد .. ازینکه اینجا ، این پایین کارت گیر کسی باشه ، نیس .. آدم ازونجایی سختتر میشکنه که حتی به چش معامله هم نبوده براش .. یا منت که خدا به خاطر تو بود .. آدم ازونجایی سختتر میشکنه که موهاش توو آسیاب مهری که به غیر داشته سفید شده و ماحصلش ؟ بهم توهین شده ، قلبم عمیق شکسته ، کنار گذاشته شدم ، فراموش شدم ، دروغ شنیدم و حالا عذاااااب پشت عذاب که " چرا برگشتم از اول ؟ .. چرا برگشتی ، ع !؟ "
+ بیشتر ازونجایی سوختم که فروخته شدم به دروغ ! این زیادی درد داشت و فراموش کردنش گذشتِ زمانو غال گذاشته
789 ....برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 98