بسم الله
غاوی شاعر بود و شعر میگف .. یه روز که قبیله اونو با یه هدیه فرستادن پیش بُتشون ، گذاشتن هدیه جلو بت همانا و اومدن دو تا روباه همانا . هدیهرو خوردن روباهها و روی بتم جیش کردن و رفتن ! همون موقع بود که این شعرو گف :
أ ربّ یبول الثعلبان برأسه ؟ لقد هان من بالت علیه الثعالب *
اینو سر کلاس خوندیم و دخترا به جیشکردن روباهها خندیدن .. دخترا خندیدن ، اما غصه خورد دلم به حال خودم و خدایی که دستسازه و روباهها روش جیش میکنن مدام ! چقد دورتری از ساختههای ما و چقد نزدیکتری به قلبهای بیدار
بعد اون اتفاق ، پیش پیامبر (ص) رفت و اسلام آورد .. رسولِ مهر هم ، اسمشو از " غاوی بن عبد العزّی " به " راشد بن عبد ربّه " تغییر دادن .. راشد ، بنده خداش بود و عزّی ، خداش نبود ...
* آیا پروردگار ، بول میکند دو روباه بر سر او ؟! محققا ذلیل است کسی که بول کردهاند بر او روباهان
789 ....برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 133