بسم الله
این برای امشبه . برای شکر نعمتی که بود و جاری شد و هست . احتمالا ذهنم یه روز از خاطره امشب دور میشه اما قلبم ؟
مانی کلاهشو از سرش درآوردن و اون ؟ اشاره کرد به ژاکتش که درآرمش .. ژاکتو درآوردم از تنش و هنوز روبروم واستاده بود . دست دراز کرد کلاهمو از سرم درآورد و بعدتر دست برد سمت ژاکتمو نصفه نیمه از سرشونهم کشیدش پایین
از سر شب تا الان هزار بار مرور کردم خاطره امشبو قلبم لرزیده و نفس کم آوردم ، وقتی نینوئهرو دیدم که انقد بزرگ شده که کلاه و ژاکت خالهشو از تنش درآره
این برای امشبه . برای شکر نعمتی که بود و جاری شد و هست . احتمالا ذهنم یه روز از خاطره امشب دور میشه اما قلبم ؟
+ یه جور غریبی معجزه میکنه :)
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 124