بسم الله
از دست دادن چقد میتونه سخت باشه ؟ همونقد که سالها درگیرم کرد و سوزوند و خاکستر کرد و دردش تیزیِ آهنیای شد که یه سرش توی جیگرم بود و سر لُختش بین ریههام جورید و خراش داد و یادآورِ " بدتر از مرگ هم هست " شد .. زنده موندم ولی ! زنده میمونه آدم و بزرگم که نشه یادگرفته از دست دادن با تموم سختیای که داره نمیکُشه تو رو .. در عوض معلم خصوصیت میشه و بیمزد و هیچی ، کنار گوشت و ریز ریز درسارو بیوقفه و بیاینکه فک کنه خستهای و وقتش نیس ، تدریس میکنه و مرور و مرور و مرور
ویندوز پرید یا چی ؟ هر چی بود نتونستن ، نه اینجا و نه مشهد که رمز بایوس و بشکنن و همه چي و همه تلاش و شب تا صبح بيدار بودنا و نوشتنا و ترجمهها و ... ي دو سال و بيشتركم رفت كه رفت .. رفت ؟ دلم نسوخت ولی و آخرش و يه كم بعدتر كه گفته بودم " همه چي فانيان جز ذات خودش " ، اشكم يواشكی اومد .. همه عكسای نينوئه رو از دس داده بودم چون ..
يه دقيقه يا بيشتر ، فاصله افتاد بين پذيرشِ از دست دادن و برگشتن همه چيزايی كه رفته بود :))) ممد برام درست كرد و رمز شكست و ريكاوری كرد و برگردوند
.
.
.
+ آقاي عزيزی كه هنوز عزيزترين ، اون موقع كه كامنت گذاشته بودين ، همون زمانا يا قبلتر يا بعدترش ، توی حرم سلامرسون و دعاگوتون بودم .. از قبل و هميشهای كه " نقطه " ميبينم بين كامنتگذارا ، يه نفر فقط و يه صاحب خاطره كه شمايين فقط ، توی ذهنمه .. نيستين ولی .. راه ارتباطی قطع و حذفه كه ! .. يادتون زندهس ولی :)))
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 109