برگرد عاشق ترین همدرد
آخر چگونه از خیالت بگذرم
برگرد و غمگینم مکن
هزار بار خواستم حذف کنم ، خط بزنم ، بتکونم ، خواستم خداحافظی کنم ، فراموش کنم ، بشکنم ، دور بریزم .. کجا میشه خاطرتو پرت کرد ، انداخت ، فرستاد که برنگرده به سر ، برنگرده به دل ، برنگرده به خیال ؟
شب ها ، ای آخرین رؤیا
من بی تو از رؤیای خود تنهاترم
تنهاتر از اینم مکن
سخت ترم هست ؟ سخت تر از فرو ریختن آوار . روزی هزار بار زلزله ، دل لرزه ، آوار شده . سخت ترم هست ؟ سخت تر از جا موندن زیر آوار . شبی هزار بار دل آشوب ، دل نگران ، دل شوره ، دل واپس
بی من نرو به سفر
از گریه ام مگذر
ای بی تو ، من نگران
کدوم سمت دنیا چرخیده باشم که قبله ت نبوده ، خودت نبودی ، یادت نبوده ؟ کدوم وَر گذر دلم افتاده که ورِ نیاز نبوده باشه ، در خونه ت نباشه ، سر قرار نباشه ؟
مرا بگیر آتشم بزن و
جان بده به من و در سپیده جان
روشن باش
حال استیصال و کی بهتر از تو فهمیده ، کی دیده ، کی شنیده ؟ امن یجیب المضطر ؟ امن یجیب ؟ امن یجیب ؟
مرا ببین ای که بی تو منم
بی تو میشکنم ای تمام جهان
با من باش *
* محمد سعید میرزایی
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 125