870 .

ساخت وبلاگ

امکانات وب

بسم الله الممیت

مرگ نزدیکترین اتفاق به ماس . مثه وقتی که فقط چن سانتی متر فاصله داشتی با ماشینی که از توی کوچه پیچیده و ندیده بودیش . مثه یه ساعت قبل که گلدون بامبوها یهو شروع کرد به لرزیدن . تا اومدم بگیرمش افتاد و تیزی شیشه س یه کم پایین تر از شاهرگمو برید و پوستِ قاچ خورده و ماهیچه و رگ زیرش که دیده میشد . چن ثانیه بریدگی رو محکم گرفته بودم و مات مونده بودم " حالم چطوره ؟ داره بد میشه ؟ خیلی خون نمیاد که ، رگ نبوده پس . حالم چی ؟ بد نشده ؟ " نه ! حالم خوب بود فقط افتادن گلدون زیادی ترسونده بودم و بیشتر غصه شکستن اونو داشتم :|

حالا مرگ که ازش راه فراری نیس ، شایعه های بعدش ، اونم توی شهر کوچیکِ همه شناس ! 

یه پسره رو میخواسته ، خونواده ش نذاشتن ، خودکشی کرده

نه بابا ! داداشاش ، فلان و بیسار

بیشین ! بیشین ! کی گفته داداشاش فلان و بیسار ، خودِ فلان فلان شده ش ، بهمان

اینا ! خودشون از همه بدترن ، برا ما نسخه میپیچن و دِ بیا تف و لعنت :|

  • امیرالمؤمنین امام علی (ع) : بیچاره فرزند آدم ! اجلش پنهان ، بیماریش پوشیده ، اعمالش همه نوشته شده ، پشه ای او را آزار می دهد ، جرعه ای گلوگیرش شده او را از پا درآورد و عرق کردنی او را بدبو سازد ! *

+ حالا الانم دلم میلرزه هنوز ، یخ کردم ، گشنه م شده ، چایی میخوام ، دعوامم کردن :| ، کسیَم به سلامتی جون دوباره م :| برام گوسفند نزده زمین :/

* نهج البلاغه ، حکمت 419 .


سنجاق بشهـ بهـ: پرچنهـُ الله مددی, شکرت شکرت شکرت
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۶ساعت 2:49  توسط پُرچِنهـ هه  | 
789 ....
ما را در سایت 789 . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 10:49