هفته پیش بود به نظرم که قایمکی علی رو فرستادیم برا مامان ، گوشی نو بخره . تلگرام براشون نصب کردیم و چن نفری تبریک گفته بودن و عکس فرستادن و ... مامان ولی منتظر کسای دیگه ای بودن . نه برای تبریک ، برای دیدن عکس و فیلم از دلبنداشون . خبری ازشون نشد البته . طرف ! معتقد بود " چیه حالا رفتن گوشی گرفتن و تلگرام نصب کردن " ؛ عبارت دیگه ای از سر پیری و فلان . انقدم گاهی بی ادب میشیم که حرفمونو توی روی دیگران بگیم و فک نکنیم دلی نزدیک شکستنه :(
چی به سرمون اومده که فک میکنیم مامان - باباها حق زندگی کردن ندارن ؟ حق به روز بودن . استفاده از امکانات . چرا فک میکنیم اول ما ، اگــــــــــــــــه شد آخرشم اونا ؟! این نگاه " فقط من " از کجا میاد ؟!
..
گذشته رو که نگاه میکنم و تصاویر گنگی که از جوونی مامان از جلو چشم میگذره ، از سالای درد و اشکای یواشکی - میشد زیر زمینی باشه و چارپایه ای و اشکای یواشکی و فضوله نبینه ؟ :/ - دلم میخواد خودمو لعنت کنم جای همه چیزایی که از دست دادن که ما باشیم و خونواده ، خونواده بمونه :(
+ انقدم که از حق خودشون گذشتن مدام ، انگار باورمون شده حق زندگی ندارن ! چی ایم ما ؟ مرده شور ؟
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 142