يه موقعم زمان ساختنه .. بي كه مصالحي داشته باشي غير از آواراي ريخته .. بي كه كمك كاري باشه غير خدا و دستاي يخ كرده خودت .. بي كه نقشه اي باشه ، اُستا كاري .. تو موندي .. اينجاي زندگي رو تويي كه بايد بسازي بازم
مامان ميگن " پس مثه تو خوبه ؟ " چون گفته بودم " فلاني خوب روش مِشه بگه ، مو اگه موبودم نُمُگفتم "
همين بودم هميشه .. آدم كمك نـخواستن .. آدم يا علي گفتن و پاشدن روي پاهايي كه به اميد بودن تو تا اينجا خودشو كشيده .. هنوز اول و آخرش تويي فقط
ميدوني ؟ زجر آوره ، دردناك ، له كننده ، كُشنده .. كه روم به قبله تو باشه و دستم سمت غيرت دراز
اي آنكه طبيب دردهاي مايي
اين درد ز حد رفت
چه مي فرمايي ؟
+ مولوي
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 133