" پذیرش " .. این اون خونه ایه که مدتهاس توش یه لنگ پا واستادم ، بی که جلو برم یا برگردم عقب ، این پا اون پا کنم یا حتی اون یکی پارو هم بذارم بغل این یکی و کمی خستگی در کنم
اتفاقاً سخت تر از چیزیه که فکرشو بکنی و حتی غیر قابل پیش بینی . یکی ازون خونه ها که هیچ جای ذهنت تصویری ازش نداشتی . پذیرشِ تلخی اتفاقی که افتاده ، پذیرش تموم شدن یه راه ، ته کشیدن توانت ، تموم شد پیاده شین ، پذیرش این که باید برگردی از اول ، تمومش اشتباه بود .. و گاهی حتی پذیرش اونی که فکرشو میکردم نبود !
خیلی با خودم تکرار کردم / میکنم " ع ! بپذیرش مثل همیشه و رد شو برو خونه بعدی . برگرد اصن عقب و بپر از روی این خونه . بپذیر ع ! بپذیر و تمومش کن " بعد این همه سال و این همه پذیرفتن ، باید آسون می بود برام که نبود / نیس
میدونی ؟ شاگرد خوبی بودم ! ازونا که قبل رسیدن به هر مرحله ، راه درستو حدس بزنم . وقت امتحان دادن اما هنوز همون شاگردِ تنبل یه لنگ پا واستادم که جای مرور درسام ، فکر تک ماده م و ارفاق کردن تو !
+ پذیرش هر اتفاقی ، طالب گذشت زمانه . از حدش که بگذره ، عمرت رفته و کار از کار گذشته
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 205