آدم فك ميكنه مثلا كاراي عزيزشو كمتر كنه يه كم خوبه ! از هيچي بهتره خب . بساط نصفه نيمه ناهارو بار بذاره مثلا . بپرسه ه ِ كوچيك شيفت ظهره يا صبح ؟ مياد برا ناهار ؟ توو سرش نقشه خريدِ معلوم نيس كِي اما دير نشه بكشه . حواسش باشه علي فقط سينه مرغ ميخوره كه . بره مامانِ خوابشو ببوسه و زهره شونو آب كنه :|فكردن كيه يعني .. سرِ صب ، بوس بكن ؟ ؛)
+ سيني زرده رو حامد بهمون داده بود . اون موقع ها كه در مغازه عموش كار ميكرد و از اين چيزا زياد داش . حالا پونزده ساله كه سينيش هست و خودش ...
اينجوريه دنيا .. اينجوري بوده
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 139