بسم الله المحيي
ياسي كه خشك شده بود برگاش و رُزه كه تنه ش سبزه اما لخت و عور ، جوونه زدن .. روو همون شاخه هايي كه فكرده بودم خشك شدن و از بيخ ريشه
از دور ، چِشم خورد بهش .. يه زائده كوچيك سبز توي آب ؟ اشاره كرده بودم " ماماااان ، ببينِــــــــن .. جوانه زدهــــــ " .. بامبويي كه يهو دو ماه پيش شروع كرد به زرد شدن و حالا فقط سه چارتا برگ سر شاخه ش مونده ، يه جوجه كوچولو از بغل ريشه ش دراومده :)))
ساده به نظر مي رسه ! بوته اي به رسم هميشگيِ تكرار ، جوونه زده . ظاهرش اينه اما واقع ش ، نه تكراريه نه دل زنك ! خدارو چون اينجور جاها ديدم هميشه .. كه خزاني اگه هست .. جوونه زدني هم در پي ش هست :)
لخت ميشي و كرك و پر ريخته .. نفس بگير لطفا .. نفس بگير .. جوونه زدن ، حال خوش ميخواد و نفسِ چاق :)
+ ور منطقيم ميگه به هر جوونه زدني هم دل خوش نكن .. وقتي هوا سردتر ميشه كم كم و جوونه اين موقع خوبه اصلا ؟ وقتشه ؟ كم ديدي جوونه هاي به ثمر نرسيده رو ؟
ميدوني ؟ بيا همه چيه بايدي رو بپذيريم .. خزانم هست ، سرما ، حالِ گرفته دم غروباش حتي .. نميشه اما قدمامونو توي راهي برداريم كه " سرما و خزان و بد موقعي و حالا وقتش نيست " ي توش تأثير نذاره ؟ محكم .. بين دستاي رحمت خودش ؟
برچسب : نویسنده : bporchene6 بازدید : 141